مشق عشق
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
در گوش جانم می رود طبل رحیل از آسمان
این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
هر لحظه ای نقس و نفس سرمی کشد در لامکان
ای دل سوی دلدار شود ای ایر سوی یار شو
این پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان
تو گل بدیو دل شدی جاهل بدی عاقل شدی
آنکو کشیدت ای چنین آنسو کشاندکهکشان
در کف ندارم سنگ من با کس ندارم جنگ من
با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گل ستان
از خشم من زان سربود از عالم دیگر بود
این سو جهان وان سو جهان بنشسته مرگ در آستان
نوشته شده در جمعه 87/8/17ساعت
5:9 عصر توسط سپیده نظرات ( ) | |
:قالبساز: :بهاربیست: |